۱۳۸۸ آبان ۵, سه‌شنبه

از موسیقی اعتراضی تا اعتراض به موسیقی

این متن مقاله جدید من در مجله رپ فارسی است.
موسیقی را در قبل از زمان مشروطه تنها در دو فضا شنیده می شد. یکی جنبه خصوصی داشت، در منزل بزرگان و اهل ادب که بزرگان گردهم می آمدند و دیگری در بین عوام بود در مراسم عروسی، که شامل پاگشا، عروس کشون و دیگر مراسم میشد. اما انقلاب مشروطه که بر فرهنگ و اندیشه ایرانیان تاثیر گذاشت این هنر را نیز دستخوش تغییر کرد. موسیقی از خانه بزرگان خارج شد، با ادبیات عامیانه مخلوط گردید و در فضای آرمان خواهی آن دوران با صدای عارف قزوینی به گوش رسید. تصنیف هایی که امروزه عنوان اجداد موسیقی اعتراضی فارسی را یدک می کشند


موسیقی اعتراضی، موسیقی سیاسی که مبتنی بر شعار باشد نیست. موسیقی اعتراضی، موسیقی است دارای خواستگاه اجتماعی که آرمان های فراموش شده جامعه را طلب می کند. گاه مانند "جمعه" فرهاد، به بازخوانی یک رویداد تاریخی اجتماعی می پردازد و گاه در "یار دبستانی من" فریدون فروغی از درد مشترک لایه ای از اجتماع سخن می گوید. موسیقی اعتراضی پس از مشروطه به سکوتی چند دهه ای فرو رفت تا در غالب ترانه های اعتراضی اواخر دهه چهل و دهه پنجاه در غالب موسیقی پاپ دوباره متولد شود.

در بعد از انقلاب موسیقی اعتراضی بار دیگر اگر چه خاموش نشد اما کم رنگ گشت. هرچند ترانه های حماسی فریدون فرخزاد را نباید از یاد برد. اما نسل جدید ایران پایه گذار سبک جدید موسیقی اعتراضی بود که این بار در غالب متفاوت تری متولد میشد. سبکی که در پیش از آن برای موسیقی اعتراضی در فرهنگی متفاوت استفاده شده بود این بار با سازها و ملودی های ایرانی بار دیگر متولد شد. رپ فارسی از جهتی با موسیقی اعتراضی دوران مشروطه شباهت داشت؛ آرمان خواهی و وطن پرستی بخشی جدا نشدنی از آن بود. بهرام، یاس و هیچکس پیشروان این راه بودند و در کنار آنها صدها نفر دیگر این راه را با آنان می پیمودند. هر چند در نیمه دیگر کره زمین، که زادگاه این سبک به شمار می رفت، دیگر از این غالب برای آرمان خواهی اجتماعی استفاده نمی شد ، اما در این سو این غالب موسیقی توده های جوانان را با یکدیگر پیوند می داد، و به مانند دوران مشروطه، اعتراض را عامیانه تر می ساخت. این دوران هم دیری نپایید.

عوامل زیادی را در خاموش شدن این جریان اعتراضی ذکر می کنند. برخی علت افول آن را در عوامگرایانه شدن آن ذکر کرده و برخی دیگر اختلاط سبک های دیگر در آن را باعث افول آن می دانند. عده ای دیگر از منتقدان نیز بی مایه بودن این سبک موسیقی را علت تغییر جهت آن می خوانند. به باور من آنچه باعث اعتراض به موسیقی اعتراضی شد، را نباید در امتزاج آن با سایر سبک ها دانست زیرا مفهوم موسیقی اعتراضی بسیار ریشه ای تر از این است که با امتزاج سبک ها و تشکیل غالبی جدید از بین برود. حقیقت این است که موسیقی آرمان خواه غالبش را بر حسب شرایط فکری اجتماع تغییر می دهد. در شرایط ادیبانه مشروطه، تصانیف گرانسنگ را بر می گزیند، و در فضای کوچه بازاری و گفتاری اواخر دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد، غالب عامیانه رپ را ترجیح می دهد.

امروزه موسیقی اعتراضی را می توان در غالب های جدیدی مشاهده کرد. می توان آن را حرکتی رو به آینده دانست مانند آثار گروه کیوسک ، یا آن را با ریشه هایی به گذشته پیوند داد مانند آثار محسن نامجو. در شرایط روشن فکری و ادبیات نوین معاصر این غالبی است که موسیقی اعتراضی برگزیده. غالبی که چکیده همه غالب های پیشین را دارد. هم به دوران مشروطه شبیه است و هم شباهت هایی به غالب رپ در بسیاری از آثار آن به چشم می خورد. موسیقی اعتراضی که از خانه های بزرگان آغاز شد و در حدیث های عامیانه کوچه و بازار تجلی یافت امروز مسیر جدیدی را طی می کند تا صدایی باشد از آرمان خواهی جامعه آرمان خواه ایرانی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر