۱۳۸۸ آبان ۲۷, چهارشنبه

لینک درس گذشته : http://persianist.blogspot.com/2009/11/blog-post_05.html

سایر کلید ها:  (برای وضوح و درشت نمایی بیشتر تصاویر بر روی آنها کلیک کنید)

کلید های اکتاو:
از قرن هجدهم به بعدف کلید سل برای نوشتن سازهایی مانند ویولن سل، گیتار و وکال تنور مورد توجه قرار گرفت ولی این ساز ها نت های بم تری تولید می کردند. به این منظور کلید سل را به صورت شکل بالا نوشتند (به صورت دو تا کلید سل پشت سر هم یا به صورت کلید سلی که در زیرش یک 8 قرار دارد). این کلید سل را اغلب کلید تنور می خوانند و نت های آن یک اکتاو پایین تر (بم تر) از کلید سل معمولی نواخته می شود.




کلید خنثی: برای نت نویسی ساز های درام و پرکاشن نمی توان از کلید های بالا استفاده نمود زیرا نت ها برای پرکاشن و درام به صورت استانداردی تعریف نشده اند. برای این منظور از کلید خنثی استفاده می شود که همراه با آن یادداشتی به پیوست در مورد توضیح اینکه چه طبلی چگونه نشان داده شده است می آید. این کلید لزوما دارای 5 خط نیست. مورد های دیگری نیز از این کلید استفاده می شود. به عنوان مثال وقتی که باید بر بدنه ویولن یا ویولن سل ضربه زد یا خواننده باید به میکروفون ضربه بزند( یا بشکن بزند و یا موارد مشابه)


تبلچر: برای سازهای سیمی مانند گیتار در برخی اوقات (مخصوصا برای آکورد زنی) از سیستم نت نویسی معمولی استفاده نمی کنند و از تبلچر استفاده می کنند. در این مورد بر روی خطوط حامل به جای علامت کلید، واژه تب ( به انگلیسی) نوشته می شود. تعداد خطوط تبلچر لزوما 5 عدد نیست و به تعداد سیم های ساز بستگی دارد. به عنوان مثال برای گیتار معمولی 6 سیم، 6 خط استفاده می شود. شماره هایی که بر روی خطوط واقع می شوند نشان می دهند که در کدام بازه باید آکورد نواخته شود. مانند کلید خنثی که برای پرکاشن استفاده میشد در این کلید نیز بیشتر حالت سمبولیک دارد تا یک کلید رسمی نت نویسی باشد. 

در درس ادبیات ادامه داستان کیومرث و ماجرای کشته شدن سیامک را بیان می کنیم:

سیامک بیامد برهنه تنا
    
بر آویخت با دیو اهرمنا
بزد جنگ وارونه دیو سیاه
    
دو تا اندر آورد بالای شاه
فکند آن تن شاهزاده بخاک
    
بچنگال کردش، کمرگاه چاک
سیامک بدست خروزان دیو
    
تبه گشت و ماند انجمن بی خدیو

سیامک بدون زره و ابزار آلات جنگی به جنگ دیو سیاه آمد اما دیو سیاه به او نیرنگ زد و تن می را بر خاک مالید. سیامک به دست خروزان ( نام پهلوانی از سرزمین توران) دیو سرشت دیو کشته شد و لشگر فرمانده اش را از دست داد.


چو آگه شد از مرگ فرزند شاه
    
ز تیمار، گیتی بر او شد سیاه
فرود آمد از تخت، ویله کنان
    
زنان بر سر و موی و رخ را، کنان
دو رخساره پر خون و دل سوگوار
    
دو دیده پر از نم چو ابر بهار
خروشی برآمد ز لشگر بزار
    
کشیدند صف بر در شهریار
همه جامها کرده پیروزه رنگ
    
دو چشم ابر خونین و رخ بادرنگ
دد و مرغ و نخجیر گشته گروه
    
برفتند ویله کنان سوی کوه

وقتی که کیومرث از مرگ فرزند خود آگاه شد از شدت این واقعه دیدگانش سیاه گشت. از تخت شاهی فریاد زنان و ناله کنان پایین آمد و بر سر و مو و صورت خود میزد. بر این واقعه اشک های بسیاری ریخت و چشمانش مانند ابری که باران باریده باشد نمناک بود. در میان سپاهیان نیز گریه و زاری به اوج خود رسید و سپاهیان به پیش شاه آمدند در حالی که لباس های فیروزه ای خود را به نشانه عزاداری پوشیده بودند و چشم هایشان از شدت اشک بادکرده و خونین بود. همگان ( دد= حیوان وحشی، نخچیر یا نخجیر= شکار و در کنایه به معنی همگان است) جمع شدند و ناله کنان به سوی کوه رفتند



برفتند با سوگواری و درد
    
ز درگاه کی شاه برخاست گرد
نشستند سالی چنین سوگوار
    
پیام آمد از داور کردگار
درود آوریدش خجسته سروش
    
کزین بیش مخروش و باز آر هوش
سپه ساز و بر کش به فرمان من
    
بر آور یکی گرد از آن انجمن
از آن بد کنش دیو، روی زمین
    
بپرداز و پردخته کن دل ز کین
کی نامور سر سوی آسمان
    
بر آورد و بد خواست بر بد گمان
بر آن برترین نام یزدانش را
    
بخواند و بپالود، مژگانش، را
وزان پس بکین سیامک شتافت
    
شب و روز، آرام خفتن نیافت



سپاهیان با درد و سوگ بسیار برفتند و درگاه شاه جای عزاداری و خاک بر سر کردن و سوگواری بود. به مدت یکسال به عزاداری پرداختند تا از جانب پروردگار فرشته ای پیام آورد که بیش از این سوگواری نکنید و به هوش آیید. سپاه را به فرمان من آماده ساز و از میان سپاهیان یک فرمانده دلیر بر آن بگمار. دل هایتان را از کینه نسبت به دشمن پر کنید. کیومرث سر به سوی آسمان برد و بر بدی نفرین کرد و نام خداوند را بر زبان جاری نمود و مژه هایش را از اشک پاک نمود. از آن پس به انتقام جویی سیامک برخاست و شب و روز بر این کار مداومت نشان داد.


در درس بعدی به جنگ هوشنگ و کیومرث با دیو سیاه می پردازیم. 
درس ایران شناسی هم امروز نمی رسم برایتان بنویسم و امیدوار هستم که در درس های آینده به آن بپردازم.







۱۳۸۸ آبان ۱۴, پنجشنبه

کلید های باس- مروری بر مبحث کلیدها









لینک درس گذشته : http://persianist.blogspot.com/2009/10/blog-post_30.html
کلید های باس :
این کلید که شبیه حرف "و" فارسی است، را کلید فا می نامند. وقتی این کلید بر روی خط چهارم خطوط حامل بیاید به آن کلید باس گفته می شود.در بالا و پایین خطی که کلید باس بر روی آن قرار میگیرد یک علامت نقل قول (: ) قرار گرفته که این امر به ما کمک می کند که تشخیص بدهیم کلید فا بر روی چه خطی قرار دارد. کلید باس تنها کلید فایی است که امروزه متداول می باشد. بنابراین وقتی از کلید فا صحبت می کنیم منظور همان کلید بیس می باشد. این کلید برای سازهایی مانند ویولن سل، یوفونیوم، دابل بیس، گیتار بیس، بیسون، کنترا بیسون، ترومبون، توبا، تیمپانی، کیبورد و پیانو و هورن و کرال باریتون و باس استفاده می شود.
نکته: درسازهای گیتار بیس، کنترا بیسون و دابل بیس نت ها یک اکتاو پایین تر از آنچه هستند نواخته می شوند. به عنوان مثال نت سل اکتاو دوم بر روی خط اول کلید فا قرار دارد، اما این نت را وقتی در گیتار بیس بزنیم از سل اکتاو دوم بم تر بوده و سل اکتاو اول است. علت این قرار داد این بوده که چون این سازها بم ترین صدا هارا تولید می کنند، دیگر یک کلید جداگانه به آن اختصاص داده نشود و از همان کلید فا برای این سازها استفاده شود. اکنون کلید های باسی که دیگر متداول نیستند را مرور می کنیم
کلید باریتون:  وقتی کلید فا بر روی خط سوم قرار بگیرد به آن کلید باریتون گفته می شود که البته این کلید منقرض شده است. سابقا این کلید برای نوشتن وکال باریتون استفاده می شد.
کلید باس پایین ( ساب بیس) : وقتی کلید فا بر روی خط پنجم از خطوط حامل واقع شوند به آن کلید ساب بیس می گویند. این کلید اکنون استفاده نمی شود و سابقا برای نوشتن بیس لاین در آثار موسیقیدانانی مانند شولز استفاده می شد. این کلید نت هایی همانند کلید سل تولید می کند با این تقاوت که دو اکتاو پایین تر ( بم تر) اجرا می شوند.
قبل از اینکه سایر کلید ها را بررسی کنیم اجازه بدهید تا خلاصه ای بر مباحث کلید ها تا اینجا داشته باشیم:
کلید ها برای فهمیدن نت ها در یک قطعه موسیقی به کار می روند بدین صورت که ابتدا باید کلید شناخته شود تا بتوان نت ها را تشخیص داد. به بیان دیگر نت ها تا موقعی که بر روی کلید خاصی قرار نگیرند، قابل شناسایی و نواخته شدن نیستند. از بین کلید هایی که وجود داشته اند، کلید فا و کلید سل امروزه بسیار استفاده می شود. کلید فا بیشتر برای نت های بم و کلید سل برای نت های دیگر ( میانه و زیر) استفاده می شوند.  
در درس آینده به کلید های دیگری می پردازیم که با این کلید ها کمی تفاوت دارند و درس ما در مورد کلید ها تمام خواهد شد و وارد مبحث میزان ها و نت ها خواهیم شد.

در درس ادبیات به ادامه داستان کیومرث از شاهنامه می پردازیم:
به رسم نماز آمدندیش پیش

وزو بر گرفتند آیین خویش
پسر بد مر او را یکی خوبروی

هنرمند و همچون پدر نامجوی
سیامک بدش نام و فرخنده بود

کیومرث را دل بدو زنده بود
بر آمد بر این کار یک روزگار

فروزنده شد دولت شهریار
فردوسی می گوید: از همه جا به سوی کیومرث می آمدند و از او راه و روش زندگی را می آموختند. کیومرث صاحب فرزند پسری بود هنرمند و مانند خود جویای نام، نامش سیامک بود و کیومرث نیز دلش به او خوش بود که سیامک روزی جای او را بگیرد و پادشاهی و تاج و تخت وی دارای اقبال و رواوری مردم باشد.
به گیتی نبودش کسی دشمنا

مگر بد کنش، ریمن اهرمنا
به رشک اندر اهرمن بد سگال

همی رای زد تا ببالید بال
یکی بچه بودش چو گرگ سترگ

دلاور شده با سپاه بزرگ
جهان شد بر آن دیو بچه سیاه

ز بخت سیامک وز آن پایگاه
کسی در جهان به جز اهریمن دشمن سیامک نبود. اهریمن بدسرشت که به جانشینی سیامک حسادت می کرد با رای زنی و مشورت دیگران آماده مقابله با او می شد. اهریمن بچه ای درشت اندام داشت که در سپاه دلاور شده بود و مانند گرگ درشت سیاهی گشته بود.
سپه کرد و نزدیک او راه جست

همی تخت و دیهیم کی شاه جست
همی گفت با هر کسی رای خویش

جهان کرد یکسر بر آوای خویش
کیومرث زین خود کی آگاه بود

که تخت مهی را جز او شاه بود
یکایک بیامد خجسته سروش

بسان پری پلنگینه پوش
بگفتش ورا زین سخن دربدر

که دشمن چه سازد همی با پدر
آن دیو سیاه که در سپاهیان را به دور خود جمع کرده بود به فکر رسیدن به تاج و تخت شاه بود. با هر کسی که می نشست نقشه اش را میگفت و همه را با خود همراه کرده بود. کیومرث نیز اطلاع نداشت که کس دیگری نیز در پی تاج و تخت او هست. فرشته ها در لباس سپاهیان خوش قیافه به دیدار سیامک می امدند و به او مرتب می گفتند که دشمن در میان سپاهیان پدرش نفوذ کرده است.
سخن چون بگوش سیامک رسید

ز کردار بدخواه دیو پلید
دل شاه بچه بر آمد بجوش

سپاه انجمن کرد و بگشاد گوش
بپوشید تن را بجرم پلنگ

که جوشن نبود و نه آیین جنگ
پذیره شدش دیو را جنگ جوی

سپه را چو روی اندر آمد بروی
وقتی که خبر کارهای بدخواهانه دیو سیاه به گوش سیامک رسید عصبانی شد و سپاه را گردهم آورد و با آنها سخن گفت. لباس پلنگی ( که در موقع جنگ می پوشند) را به تن کرد ولی کلاه خود و سپر و ابزار آلات جنگی را همراه خود نیاورد. دیو سیاه را به جنگ خواند و در میان سپاهیان آماده جنگ با او شد. ادامه داستان را در درس بعد می خوانیم.
در درس ایرانشناسی به معرفی آبشار مارگون می پردازیم:



آبشار مارگون نام آبشاری زیبا است که در دره‌های سر سبز در غرب شهرستان سپیدان (در نزدیکی شیراز) قرار دارد.
ارتفاع این آبشار به ۷۰ متر و عرض آن به ۱۰۰ متر می‌رسد. 
این آبشار در جاده سپیدان به یاسوج ودر روستای مارگون واقع شده‌است. (منبع: ویکیپدیا)


آبشار مارگون و روستای مارگون در غرب شهرستان سپیدان قرار داشته و حاصل آب رودخانه کمهر و حوزه آبخیز آن است. تداخل درختان جنگلی و توپوگرافی ناحیه کوهستانی و رودخانه ای، زیبایی عجیبی به این آبشار بلند و زیبا که همچون ماری در دل کوه جاری می گردد، داده است. این مجموعه دارای پتانسیل فراوان جهت جذب گردشگران داخلی و خارجی و نیز یک نقطه پراهمیت، آموزشی و پژوهشی جهت محققان می باشد. روستای مارگون در کنار آبشار مارگون قرار دارد (منبع: خبرگذاری میراث فرهنگی)



  آبشار مارگون یکی از بزرگ ترین و با شکوه ترین آبشارهای ایران است که که از نظر زیبائی و بزرگی و حجم آب خروجی با آبشار شوی رقابت می کند. این آبشار در استان فارس و در کنار روستای مارگون قرار دارد. این روستا از توابع روستای کمهر (Komehr) از شهرستان سپیدان (اردکان سابق) است. سپیدان و مناطق اطراف آن به دلیل کوهستانی بودن و داشتن ارتفاعی بالای ۲۲۰۰ متر آب و هوائی سرد دارد و به گفته شاهدان عینی در مواقعی از زمستان در این آبشار قندیل هائی از یخ تشکیل می شود.
 
در منطقه باغهای سیب زرد و سرخ فراوان دیده می شود. در بین درختان جنگلی آنجا هم زالزالک و نوعی زرشک دیده می شود.
  ساکنان منطقه را «لر» ها و کوچندگان «قشقائی» که بعضی از آنها ساکن شده اند، تشکیل می دهند. یکی از رسوم زیبای روستای مارگون این است که در هنگام جشن ازدواج، عروس و داماد و شرکت کنندگان در جشن با لباسهای زیبای محلی ساعتی را در کنار آبشار به شادمانی می گذرانند.


برای دیدن این آبشار از شهر های یاسوج و شیراز می شود به آنجا رفت که از یاسوج دو راه و از شیراز یک راه وجود داردکه همه آسفالته هستند:
    ۱- یاسوج - کاکان - مارگون  به طول ۶۵ کیلومتر.
    ۲- یاسوج - سپیدان - مارگون به طول ۱۲۵ کیلومتر.
    ۳- شیراز - سپیدان - مارگون به طول ۱۳۰ کیلومتر.
  راه ماشین رو تا جائی که حدود ۸۰۰ متری آبشار است. ادامه دارد و بقیه راه را باید پیاده رفت که این راه سنگفرش و در نزدیکی آبشار دارای پله های سیمانی است.
  در محوطه ورودی آبشار پارکینگی ساخته شده که عکس آن را در گزارش می توانید ببینید.
  در اطراف پارکینگ سرویس بهداشتی و محوطه های مسطحی ساخته شده که برای اقامت و برپا کردن چادر مناسب است.
  در اطراف پارکینگ و در طول راه رسیدن به آبشار سطل زباله نصب شده ولی متاسفانه بعضی از گردشگران زباله های بسیاری را در محیط پراکنده اند (منبع: گروه کوه نوردی زاگرس)





لینک درس گذشته: http://persianist.blogspot.com/2009/10/blog-post_30.html





هشتِ هشتِ هشتادُ هشت - داستان کوتاه

هشت سال پیش، دوم دبیرستان، همه تصمیم گرفتیم تو تاریخ هشت هشت هشتادو هشت تو ونک جلو داروخانه قانون جمع بشیم. روزی که این قرار رو گذاشتیم نمی دونستیم زندگی مثل یه قطار شهربازی می مونه که بعد از اینکه سربالایی رو رد کرد چنان سرعتی میگیره که همه فقط به این فکر میکنن که کلاهشونو باد نبره. قطار ما اون موقع هنوز تو سربالایی بود و امروز که داروخانه قانون هیچ کدوم ما رو ندید مطمئن شد که کسی تو سربالایی ها از قطار جا نمونده.